شعر به سلیقه‌ی من- 6

راهی نمانده است
مگر راهی که مرا به من می‌رساند،
دست در دست خویش

هم‌چون گل سرخی
به گل بودن خود شادمان باش

آن که تو را می‌جويد
در جستجوی خويش است
هر آن که از تو سخن می‌گويد
از خالی‌های درون خود حرف می‌زند.

با خود گفت وگو کن
همچون چشمه‌یی
رود
ادامه راه توست..

شمس لنگرودی

شعر به سلیقه‌ی من- 6...

چگونه حمل کنم آزادی ام را؟ اون چگونه مرا حمل خواهد کرد؟ و ما امروز استرالیایی شدیم! پس از سفری طولانی از روز تولدمان تا به امروز، از قصبه ی محبوبم در شمال غربی ترین نقطه ی ایران به شهر جدیدم ادلید زیبا. با زخم هایی که خوردیم و التیام یافتیم و زخم هایی که خواهیم خورد و التیام خواهیم یافت، زندگی این است بی تردید. با فرصت هایی که از دست دادیم و فرصت هایی که به دست آوردیم؛ با نصفه ای از خودمان که به همراه آوردیم و نصفه ای که جا گذاشتیم. سفری طولانی بود آمدن و رسیدن و سفری طولانی ست دوباره راه افتادن برای رسیدن. امروز حس های متناقضی را یکجا تجربه کردیم از غرور به ثمر رسیدن تلاشی چندین ساله، سبکی گذاشتن باری بر زمین، خستگی "تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر"، تا شادمانی و کمی احساس گناه پشت کردن به مادر زادگاه، غرور را بیش از همه تجربه کردم برای دختری از قصبه ای، که راه دشوار و درازی را پیمود تا دخترانش مجبور به تکرار تجربه ای مشابهی نباشند. و امروز سردرگمم که چگونه حمل کنم آزادی ام را. من حس رهایی دارم، رهایی از تابوها، قضاوت ها، برچسب ها، اجبارها، نقاب ها و دیوارها... من رسیدم. رسیدنم مبارک.من و گلنار تا دلتان بخواهد اشک ریختیم... الان زمان جشن گرفتن است، پیش به سوی رستوران دلخواه.  شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

دوست دارم گهگاه گم شوم مثل پرنده‌های پاییز می‌خواهم میهنی تازه بیابم غیر قابل دسترس و خدایی که مرا تعقیب نکند و سرزمینی که دشمنم نباشد!می‌خواهم از پوستم بیرون بزنم از صدایم و از زبانم و مثل عطر مزرعه‌ها سیال شوم! می‌خواهم از سایه‌ام فرار کنم و از عنوان‌هایم می‌خواهم از مارها و خرافه‌ها بگریزم، از دست خلفا و حاکمان و وزیران! می‌خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم ای شرق ِ دشنه‌ها و چوبه‌های دار! می‌خواهم مثل پرندگانِ پاییز عشق بورزم! نزار قبانی  شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

ابرهای شناور
از روزهای دیگر
به زندگیم می‌آیند
دیگر نه برای آن‌که ببارند و توفان برانگیزند
نه، می‌آیند که به آسمان غروبگاهی من رنگ ببخشند.

 

آسمان شامگاهی برای من
به پنجره‌یی و
چراغی افروخته و
انتظاری پشت آن ماند.

رابیندرانات تاگور

شعر به سلیقه‌ی من- 6...

سال‌ها پیش که استخدام شدم، رییسی داشتم که بسیار کوشا بود و علیرغم اینکه به حقوق دریافتی از دانشگاه به هیج وجه نیازی نداشت (پول تو جیبی یک روزشان از حقوق ماهانه‌شان بیشتر بود) زمان زیادی برای کار صرف م شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران‌ها را تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن توفان‌ها رفته‌ است
و اگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته‌است تا دیگر
باز نگردد.
 
بیژن جلالی

شعر به سلیقه‌ی من- 6...

یگانه ترینهیچ کسی به اندازه ی تو عاطفه را برای ما معنا نکرد. ای بی دریغ بخشنده، چه اندازه کم قدر تو را دانستیم. و آن دستان مهربان را با آن رگ های آبی، چه اندازه کم بوسیدیم و بر چشم نهادیم. قلبم هدیه ی شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

همه ی ما با مفهوم کار تمام وقت آشنا هستیم، اما تا جایی که دیده‌ام و حتی تعمدا دقیق شده ام در روش‌‌های زندگی اطرافیان، تعداد محدودی زندگی تمام وقت را تجربه می‌کنیم. فارغ از اینکه چند ساعت در روز کار می شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

  صدا کن مرا صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه‌ی آن گیاه عجیبی ست  که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.   در ابعاد این عصر خاموش  من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم.  بیا تا برایت بگویم چه انداز شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب

افرادی که در این مدت نزدیک به یکسال پس از اقامتم در استرالیا در وبلاگ و بعدها در اینستاگرام همراه من بودند، به خوبی می‌دانند که مرحله‌ی جا افتادن روانی من در استرالیا بسیار نرم و همراه با آرامش گذشت. شعر به سلیقه‌ی من- 6...ادامه مطلب